خفته مجنون غریبی چه پریشان در من
نرسد زندگی وعشق به سامان در من
بی تو ای پاکترین کوکب افلاک غزل
مانده اندوه هزاران دل ویران در من
شده ام بیهوده چون کهنه بیابانی دور
که نروییده بجز خار مغیلان در من
همدلی نیست که تا درد مرا بشناسید
به جنون می بردم این غم پنهان در من
حکم تقدیر چنین بوده که باشدشب وروز
اتش تلخ جداییش فروزان در من
خبر از زندگی وعشق ندارم ای عقل
همچو مهتاب شکوفا شده نسیان در من
گر که ازاد شوم زین قفس تنگ زمان
بلبل شعر شود مست وغزل خوان در من
رنج
کوه رنج من اگر الوند بود
تا تو بودی بر لبم لبخند بود
گر چه اندوه غریبی بر دلم
کوه تر از وسعت الوند بود
در سرمن شور شیرین تو بود
با خیال تو دلم خرسند بود
چهار فصل زندگی در چشم من
خوب وزیبا وغزل اکنده بود
می بریدی از دلم پیمان مهر
من به عشق تو دلم پا بند بود
شک نمی کردم به عشقت نازنین
تا تو بودی بر لبم لبخند بود
من از
من از پشت شب های بی خاطره
من از پشت زندان غم امدم
من از ارزوی دور دراز
من از خواب چشمان غم امدم
تو تعبیر رویای نا دیده ای
تو نوری که بر سایه تابیده ای
تو یک خانه در کوچه زندگی
تو در شهر ازادگی
تو یک شهر در سرزمین
تو بی راز بودن به این سادگی
مرا با نگاهت به فردا ببر
مرا تا تماشای فردا ببر
دلم قطره ای بی طپش در سراب
مرا تا تکاپوی فردا ببر
اسام اس های عاشقانه،شعرهای زیبا
که در نا امیدی سر آمد جوانی
سرآمد جوانی و ما را نیامد
پیام وفایی از این زندگانی
هنگامی لب به زمزمه گشودم که مخاطبی نداشتم
و هنگامی تشنه آتش شدم،
که در برابرم دریا بود و دربا و دریا …!
مهربانی جاده ای است که هرچه پیش می روند ، خطرناک تر می گردد
کسی که تو را دوست دارد ، تو دوستش نمی داری
اما کسی که تو دوستش می داری و او هم تو را دوست دارد
به رسم و آیین زندگی به هم نمی رسند،
و این رنج است!
زندگی یعنی این ...!!
توطئه ها در ميانم گرفته اند.
من با مرگ زندگی کرده ام.
با توطئه خو کرده ام .
اما اکنون و اينچنين.نمی خواهم بميرم.
هنوز خيلی کار دارم.
چشمهايی که از زندگی عزيزترند . انتظار مرا می کشند ...
----------------------------
رفتی و با رفتنت کاخ دلم ویرانه شد , من در این ویرانه ها احساس غربت می کنم
اشکاتو پاک کن همسفر گاهي بايد بازي رو باخت اما اينو يادت باشه باز مي شه زندگي رو ساخت
-------------------------
------------------------
دوست ندارند ،دوست بداريم
:-( کاش هنوزم همه رو ۱۰ تا دوست داشتیم
اکنون که بزرگیم چه دلتنگیم
کاش دلهامون به بزرگی بچگی بود
کاش همان کودکی بودیم که حرفهایش
را از نگاهش می توان خواند
کاش برای حرف زدن
نیازی به صحبت کردن نداشتیم
کاش برای حرف زدن فقط نگاه کافی بود
کاش قلبها در چهره بود
اما اکنون اگر فریاد هم بزنیم کسی نمی فهمد
و دل خوش کرده ایم که سکوت کرده ایم
دنیا را ببین…
بچه بودیم از آسمان باران می آمد
بزرگ شده ایم از چشمهایمان می آید!
بچه بودیم همه چشمای خیسمون رو میدیدن
بزرگ شدیم هیچکی نمیبینه
بچه بودیم تو جمع گریه می کردیم
بزرگ شدیم تو خلوت
بچه بودیم راحت دلمون نمی شکست
بزرگ شدیم خیلی آسون دلمون می شکنه
بچه بودیم همه رو ۱۰ تا دوست داشتیم
بزرگ که شدیم بعضی ها رو هیچی
بعضی هارو کم و بعضی ها رو بی نهایت دوست داریم
بچه که بودیم قضاوت نمی کردیم و همه یکسان بودن
بزرگ که شدیم قضاوتهای درست و غلط باعث شد که
اندازه دوست داشتنمون تغییر کنه
کاش هنوزم همه رو
به اندازه همون بچگی ۱۰ تا دوست داشتیم
بچه که بودیم اگه با کسی
دعوا میکردیم ۱ ساعت بعد از یادمون میرفت
بزرگ که شدیم گاهی دعواهامون سالها تو یادمون مونده و آشتی نمی کنیم
بچه که بودیم گاهی با یه تیکه نخ سرگرم می شدیم
بزرگ که شدیم حتی ۱۰۰ تا کلاف نخم سرگرممون نمیکنه
بچه که بودیم بزرگترین آرزومون داشتن کوچکترین چیز بود
بزرگ که شدیم کوچکترین آرزومون داشتن بزرگترین چیزه
بچه که بودیم آرزومون بزرگ شدن بود
بزرگ که شدیم حسرت برگشتن به بچگی رو داریم
بچه که بودیم تو بازیهامون همش ادای بزرگ ترها رو در می آوردیم
بزرگ که شدیم همش تو خیالمون بر میگردیم به بچگی
بچه بودیم درد دل ها را به هزار ناله می گفتیم همه می فهمیدند
بزرگ شده ایم درد دل را به صد زبان به کسی می گوییم… هیچ کس
نمی فهمد
بچه بودیم دوستیامون تا نداشت
بزرگ که شدیم همه دوستیامون تا داره
بچه که بودیم بچه بودیم
بزرگ که شدیم بزرگ که نشدیم هیچ؛ دیگه همون بچه هم نیستیم
غریبه
به یاد می آورم.
آری، فراموش نکرده ام، به یاد می آورم. اما...
مدتهاست که به خاطراتم، رنگ نیستی پاشیده ام. مدتهاست که در پستوی ذهنم
آرمیده اند و اگر کسی سراغ از آنها نگیرد، به خاطرم نمی آیند. آری، به یاد می آورم
اما، برایم فاقد معنایند، حسی را درونم زنده نمی کنند. گویی که جزئی از آنها
نیستم. گویی که غریبه ای آنها را زیسته است. به آینه خیره می شوم. آن غریبه،
من بوده ام.
پی نوشت: گاهی وقتها، چقدر دلم می خواهد که در صندلی کناری راننده ای
ساکت، که ساعت یک شب، خیابانهای خلوت را به مقصدی نامعلوم و بدون میلی
به توقف، یکی پس از دیگری پشت سر می گذارد، بنشینم و در سکوت و آرامش
شب، خود را به دستان باد بسپارم تا صورتم را نوازش کند و خود، سوار بر بالهای
خیال، به دوردستها پرواز کنم، جایی که دست هیچ کس به من نرسد.
اس ام اس عشقولانه جدید
دوست داشتن یه نفر دیوونگیه!
دوست داشته شدن توسط یه نفر یک هدیه ست
دوست داشتن کسى که دوست داره وظیفست
اما دوست داشته شدن توسط کسیکه دوسش دارى زندگیه . . .
یه ضرب المثل چینی میگه :
برنج سرد را می توان خورد ، چای سرد را می توان نوشید
اما نگاه سرد را نمی توان تحمل کرد . . .
.
.
.
سرخی چشم کبوتر هیچ می دانی ز چیست ؟ نامه ام می برد و بر درد دلم خون می گریست . . .
.
.
.
ستاره های آسمون خیلی زیاده مگه نه ؟ / سهم من از ستاره ها فقط تو بودی نگو نه . . .
.
.
.
در جوانی دفع غم از چهره ی غمناک کن / در جهان گریاندن آسان است ، اشکی پاک کن . . .
.
.
.
معطر گشته با زلفت تمام عالم هستی / بدان تا آسمان برجاست تو سلطان دلم هستی
.
.
.
دل در پى رهایى / وقتى تو پیش مایى
مه گونه بی ریایى / آنگه که رخ نمایى . . .
.
.
.
دریا که بزرگ شد ، نگاهش نتوان کرد
دو دل که یکی شد ، جدایش نتوان کرد . . .
.
.
.
دوشت داشتن یه نفر دیوونگیه!
دوست داشته شدن توسط یه نفر یک هدیه ست
دوست داشتن کسى که دوست داره وظیفست
اما دوست داشته شدن توسط کسیکه دوسش دارى زندگیه . . .
.
.
.
گل همیشه نازم نبودی چاره سازم / نکردی مهربونی به قلب پرنیازم
آخه این اسمش وفا نیست راه ورسم عاشقانیست / وقتی که دلم گرفته دل شکستن که روانیست
.
.
.
به من گفتی که دل دریاکن ای دوست / همه دریاازآن من کن ای دوست
دلم دریاشدودادم به دستت / مکش دریا به خون پرواکن ای دوست . . .
.
.
.
سوز آهم درگلو پنهان شده / ابر چشمم مملو از باران شده
ازنسیم عشق تو زندگىطوفان شده / ای خدا این قلب من آشفته از هجران شده . .
زندگی
ای در باوره قایقی در برکه ای شناوره زندگی آزادی پروانه ای در عبور لحظه های آخره زندگی کوچ کبوتر تا خداس قطره
اشکی،لحظه ناب دعاس زندگی حس غریب بغضیه که تو زندون صدای بی صداس بازیک پروانه پیله می کنه زندگی سهم توو
سهم منه لحظه پرواز کردن می رسه آخر قصه همیشه روشنه
اس ام اس تبریک عید نوروز 1389
زکوی یار می آید نسیم باد نوروزی
از این باد از مدد خواهی، چراغ دل بر افروزی
نوروز مبارک
------------
نوروز
شعر بی غلطی است که پایان رویاهای ناتمام را تفسیر می
کند.
------------
لحظه ای
که سال تحویل میشه ... تنها لحظه ایه که بی منت به من
لبخند میزنی ... کاش هر ثانیه برای من سال تحویل باشه
تا لبخند همیشه مهمون لبای سرخت بمونه... سال نو مبارک
گلم
------------
نوروز
پیامبر مهر است که مرا وامی دارد تنها به خاطر تو دوست
داشتن را یاد بگیرم.
------------
کارگردانی است نوروز که می گوید نور ..صدا...حرکت و من
برای به دست اوردنت همه نقشهای عالم را بازی می کنم.
------------
سلامت
سعادت
سیادت
سُرور
سَروری
سبزی
و سَرزندگی
هفت سین سفره ی زندگیتان باد
------------
امروز
دو نفر از من ادرس و شماره تو رو گرفتن..منهم بهشون
دادم..یکی خوشبختی..یکی موفقیت
تو سال جدید هر روز میان سراغت
------------
فرخنده
باد بر همگان مقدم بهار
نوروز , جاودانه ترین جشن روزگار
------------
افسوس
می خورم ....چرا؟چرا با رفتن تو............ ..بهار می
اید ؟...امدی در سرمای زمستان... به سردی زمستان
بودی..... به غم انگیزی شبهای تنهایی..... به خشکی برف
...می روی..... بهار می اید ...به نظر معامله خوبی
است....امید ان دارم بهار گلی بر چهره ات بنشاند ...چه
امید مبهمی...گردش روزگار خطا ندارد ....زمستان هیچ
گاه بهار را نمی بیند...
------------
سلام،
ببخشید این موقع شب بیدارت کردم.
.
.
.
.
خواستم یادآوری کنم: سال نو شده.
.
.
.
.
. کم کم باید از خواب زمستونی بیدار بشی
------------
دنیا رو
برات شاد شاد و شادی و برات دنیا دنیا آرزو میکنم ***
عیدت مبارک عزیزم***
------------
این بار
می خواهم هفت سین عید را با یاد تو بچینم
سبزه را با یاد روی سبزه ات
سمنو به یاد شیرینی لبخندت
سایه دانه به رنگ چشم هایت
سرکه با یاد ترشی مهربانیت
سیب با یاد تردیه گونه هایت
سکه با یاد درخشش قلبت
سیر با یاد تندی کلامت
با همه خوبی ها و بدی هایت ... دوستت دارم
------------
چند روز
دیگه بهار میاد و همهچیز رو تازه میکنه، سال رو، ماه
رو،
روزها رو، هوا رو، طبیعت رو، ولی فقط یک چیز کهنه میشه
که به
همه اون تازگی میارزه، «دوستیمون»!
------------
><(((>
><(((>
><(((>
من اولین کسی بودم که برای تو ماهی عید فرستادم.
سال نو مبارک
------------
بهار
بهترین بهانه برای آغاز، وآغاز بهترین بهانه برای
زیستن است
آغاز بهار بر شما مبارک
------------
سال و
مال و فال و حال و اصل و نسل و بخت و تخت
بادت اندر شهریاری برقرار و بر دوام
سال خرم، فال نیکو، مال وافر، حال خوش،
اصل ثابت، نسل باقی، تخت عالی، بخت رام
********سال نو مبارک********
------------
با آرزوی
سال نو
مبارک باد
------------
مثل
ماهی زنده مثل سبزه زیبا مثل سمنو شیرین مثل سمبل
خوشبو مثل سیب خوشرنگ و مثل سکه با ارزش باشید.
------------
باز
باران با ترانه می خورد بر بام خانه آمد آن روز بارانی
گفت که آمد روز عید گفت هر لحظه تنها مانده در این شب
رویایی گفت که شاید دل عید شده اسیر باز بهار آمد در
این خانه ی تنهای ما همه گفتیم عید آمد بوی بهار
آمد(ببخشید که کمی گیج شدیم منظور همان عید شما مبارک
است)
------------
چهارشنبه سوری نزدیکه.یه وقت نری از رو آتیش بپری.آخه
تجربه ثابت کرده اگه جیگر بره رو آتیش کباب میشه.
------------
نرم
نرمک می رسد اینک بهار، خوش بحال روزگار، خوش بحال
چشمه ها و دشت ها، خوش بحال دانه ها و سبزه ها، خوش
بحال غنچه های نیمه باز
------------
اگر چه
یادمان می رود که عشق تنها دلیل زندگی است اما خدا را
شکر که نوروز هر سال این فکر را به یادمان می اورد.پس
نوروزت مبارک که سالت را سرشار از عشق کند
------------
پیام
نوروز این است.دوست داشته باشید و زندگی کنید.زمان
همیشه از ان شما نیست.
------------
باران
عشق همیشه می بارد اما در نوروز قطره های باران طلایی
رنگند.از خدا می خواهم که همیشه زیر این باران خیس
شوی.
------------
اگر در
نوروز کسی برات اس ام اس خالی فرستاد ناراحت نشو بدون
انقدر دوستت داره نمی دونه چی بگه.
------------
شیشه می
شکند و زندگی می گذرد.نوروز می اید تا به ما بگوید
تنها محبت ماندنی است پس دوستت دارم چه شیشه باشم چه
اسیر سرنوشت.
------------
زندگی
وزن نگاهی است که در خاطر ما می ماند.نوروز جشن
نکوداشت نگاه تو ست پس نوروز بر تو فرخنده باد.
------------
با تو
از خاطره ها سرشارم.جشن نوروز تو را کم دارم.سال تحویل
دلم می گیرد با تو تا اخر خط بیدارم.
------------
از
نوروز می اموزیم که هیچ وقت کسی را نا امید نکنیم شاید
امید تنها دارایی اش باشد.نوروزتان مبارک باد
------------
مهربان
من درشکفتن جشن نوروز برایت در همه ی سال سر سبزی
جاودان وشادی ،اندیشه ای پویا و ازادی و برخورداری از
همه نعمتهای خدادادی ارزومندم.
------------
جشن است
که نوروز به پا خاسته است.شادی و سعادت جهان ان تو
باد.از هر دو جهان فقط تو را می خواهم.
------------
نوروز
پاسداشت عشقهای کوچکی است که زنده مانده اند و روز
تعظیم در برابر عشق های بزرگی که عظمت را کوچک می
دانند.پس به تو در نوروز سلام می کنم که بزرگترین عشق
این کوچکی.
------------
نوروز
ایین رفاقت را نگاهبانی می کند که باور کنیم قلبهامان
جای حضور دوستانمان هستند.
------------
در این
نوروز باستانی خیال امدنت را به اغوش خسته می کشم .(دنیای
شگفت)
------------
نوروز
یعنی هیچ زمستانی ماندنی نیست اگر چه کوتاهترین شبش
یلدا باشد
------------
آلبرت
انیشتین، زکریای رازی، اسحاق نیوتن، پروفسور حسابی، من
و سایر دانشمندان، سال خوشی را برای شما آرزومندیم
------------
هان
انجمن شد بر تخت اوی / از آن بر شده فره بخت اوی به
جمشید بر گوهر افشاندند / مر آن روز را روز نو خواندند
سر سال نو هرمز فرودین / بر آسوده از رنج تن، دل ز کین
به نوروز نو شاه گیتی فروز / بر آن تخت بنشست فیروزروز
بزرگان به شادی بیاراستند / می و رود و رامشگران
خواستند
------------
بهار یک
نقطه دارد نقطه آغاز
بهار زندگیتان بی انتها باد
سال نو مبارک
------------
دنیا را
برایتان شاد شاد و شادی را برایتان دنیا دنیا آرزومندم
.
نوروز مبارک
------------
دستان
پرنوازش بهار ، طبیعت خفته را از خواب بیدار می سازد،
و زمین و درخت رازهای رنگارنگ و عطرآگین خویش را نثار
نگاه ما می کنند. در سال جدید خورشیدی، سبزی ، شادی ،
کامیابی، بهره وری، اثربخشی فعالیتها و بهروزیتان را
از درگاه ایزد منان آرزومندم.
------------
دوست
ندارم مثله همه از خدا بخوام که توی زندگی هیچ غمی
نباشه، چرا که شادیها در کنار غمهاست که معنا پیدا
میکنه و زیبا میشه. تنها از خدا میخوام قدرتِ درکِ
حضورش رو توی لحظه های زندگی به همه ی مخلوقاتش عطا
کنه، که اون وقته که هیچ مشکلی توان شکستن ما رو
نداره. سال نو با دیدِ نو به زندگی و فرصتی دوباره
برای بهتر زیستن بر شما و خانواده تان خجسته باد.
------------
بوی
باران ; بوی سبزه ; بوی خاک
شاخه های شسته ; باران خورده ; پاک
آسمان آبی و ابر سفید , برگهای سبز بید
عطر نرگس , رقص باد نغمه شوق پرستوهای شاد
------------
خلوت
گرم کبوترهای مست
نرم نرمک می رسد اینک بهار
خوش به حال روزگار
------------
با خوبی
ها و بدی ها، هرآنچه که بود؛ برگی دیگر از دفتر روزگار
ورق خورد، برگ دیگری از درخت زمان بر زمین افتاد، سالی
دیگر گذشت روزهایت بهاری و بهارت جاودانه باد
------------
بنگر به
رستاخیز طبیعت که چه زیباست .
و هر سال رستاخیزی دیگر را تجربه می کنیم
و چه زیباتر رستاخیز انسان در این عصر آهن وتباهی
------------
ای کاش
هر روزمان نو روز باشد تا نو شویم خودمان ، اندیشه
هایمان و عشقمان به همه زیبایی ها. سال نو مبارک
------------
سال نو
، از آغوش مطهر خداوند فرا میرسد
وقلب من نیایش می کند:
خدایا! مرا متبرک کن
تا هر روز که در راه رسیدن به «تو» گام بر میدارم
------------
براستی
رسیدن این عید سعید باستانی همراه با روئیدن جوانه ها
و درختان و نو شدن جسم ها و جانهای عاشقان را تبریک و
تهنیت گوییم . دلهامان را نزدیک ، دستهامان را به
همدیگر بدهیم و در سال جدید با یاری هم منظری زیبا و
زندگی خاطره انگیز خلق کنیم .
------------
برآمد
باد صبح و بوی نوروز / به کام دوستان و بخت پیروز
مبارک بادت این سال وهمه سال / مبارک بادت این روز
وهمه روز
------------
ای خدای
دگرگون کننده دلها و دیده ها
ای تدبیر کننده روز و شب
ای دگرگون کننده حالی به حالی دیگر
حال مارا به بهترین حال دگرگون کن
سال نو مبارک
------------
با
آرزوی ۱۲ ماه شناخت صحیح ۵۲ هفته معرفت آسمانی ۳۶۵ روز
صداقت ۸۷۶۰ ساعت مهربانی ۵۲۵۰۰ دقیقه توکل به خدا
۳۱۰۵۰۰۰ ثانیه غرق در لذت بخش ترین عشق هستی......
سال نو مبارک
------------
مثل
لحظه ای که باغ, در ترنم ترانه شکوفا میشود, غرق در
شکوفه میشود
روزگارتان بهـار
لحظه هایتان پر از شکوفـه باد.
سال نـو مبارک
------------
باز کن
پنجره را
که بهاران آمد
که شکفته گل سرخ
به گلستان آمد
سال نو مبارک
------------
امیدواریم عید با بوسه هایش ، بهار با گلهایش و سال نو
با امیدهایش برتو ای عزیز ترین مبارک باشد.
------------
و بر
آمد بهاری دیگر
مست و زیبا و فریبا ، چون دوست
سبدی پیدا کن ،
پر کن از سوسن و سنبل که نکوست
همره باد بهاری بفرست :
پیک نوروزی و شادی بر دوست !
------------
تبریک و
تهنیت
نوروز و سال نو
همواره مستجاب
بادا دعای تو
------------
لحظه ای
که سال تحویل میشه ... تنها لحظه ایه که بی منت به من
لبخند میزنی ... کاش هر ثانیه برای من سال تحویل باشه
تا لبخند همیشه مهمون لبای سرخت بمونه... سال نو مبارک
گلم
------------
آسمان
را می خواهم برای عبور . جاده باریک است ! ماه را می
خواهم برای نور را تاریک است ! تو را می خواهم برای
نظافت عید نوروز نزدیک است !
------------
بهار،نـیم بهار،ربـع بـهار، بهار را قسمت
کردند؛بازارشان سکه شد! دوست عزیز سبز ترین و همیشگی
ترین بهار ها را برایت آرزو مندم
------------
نزدیک
عیده، توی خونه تکونیه دلت، مارو بیرون نکنی!!!
------------
میدونم
اگه بگم سال نو مبارک حالت از شنیدن این جمله کلیشه ای
بهم می خوره. پس سال نو مبارک!
------------
باتبریک
سال نو
عاقبت زمستان رفت و رو سیاهیش برای ما موند
.
..
...
حاجی فیرو
------------
ساقیا
آمدن عید مبارک بادت
وان مواعید که دادی مرواد از یادت
سال نو و نوروز باستانی مبارک
------------
سایه حق
سلام عشق
سعادت روح
سلامت تن
سرمستی بهار
سکوت دعا
سرور جاودانه
این است هفت سین آریایی
نوروز مبارک
------------
یک شاخه
رز سفید تقدیم تو باد
رقصیدن شاخ بید تقدیم تو باد
تنها دل ساده ایست دارایی ما
آن هم شب عید تقدیم تو باد
------------
به علت
نبودن چرت و پرت از هم اکنون سال نو را به شما تبریک
عرض مینماییم..
.
.
.
.
.
.
از طرف انجمن بیکاران اس ام اس باز ایران
------------
خواستم
برات سبزه عید بفرستم...
گفتم شاید طاقت نیاری و تا عید بخوریش...
هرگز نگو هرگز
تو را به جای همه زنانی که نشناختم دوست دارم.
تو را به جای همه روزگارانی که نمی زیستم دوست دارم.
برای خاطر عطر نان گرم
و برفی که آب میشود
و برای نخستین گلها
تو را به خاطر دوست داشتن دوست دارم.
تو را به جای همه کسانی که دوست نمیدارم دوست میدارم.
بی تو جز گستره یی بیکرانه نمیبینم
میان گذشته و امروز.
از جدار آیینه ی خویش گذشتن نتوانستم
میبایست تا زندگی را لغت به لغت فرا گیرم
راست از آن گونه که لغت به لغت از یادش میبرند.
تو را دوست میدارم برای خاطر فرزانهگی ات که از آن من نیست
به رغم همه آن چیزها که جز وهمی نیست دوست دارم
برای خاطر این قلب جاودانی که بازش نمیدارم
میاندیشی که تردیدی اما تو تنها دلیلی
تو خورشید رخشانی که بر من میتابی هنگامی که به خویش مغرورم
سپیده که سر بزند
در این بیشه زار خزان زده شاید گلی بروید
شبیه آنچه در بهار بوئیدیم.
پس به نام زندگی
هرگز نگو هرگز
صدا
صداي تو خوب است.
صداي تو سبزينه آن گياه عجيبي است
كه در انتهاي صميميت حزن ميرويد.
در ابعاد اين عصر خاموش
من از طعم تصنيف در متن ادراك يك كوچه تنهاترم.
بيا تا برايت بگويم چه اندازه تنهايي من بزرگ است.
و تنهايي من شبيخون حجم تو را پيشبيني نميكرد.
و خاصيت عشق اين است.
كسي نيست،
بيا زندگي را بدزديم، آن وقت
ميان دو ديدار قسمت كنيم.
بيا با هم از حالت سنگ چيزي بفهميم.
بيا زودتر چيزها را ببينيم.
ببين، عقربكهاي فواره در صفحه ساعت حوض
زمان را به گردي بدل ميكنند.
بيا آب شو مثل يك واژه در سطر خاموشيام.
بيا ذوب كن در كف دست من جرم نوراني عشق را.
مرا گرم كن
(و يكبار هم در بيابان كاشان هوا ابر شد
و باران تندي گرفت
و سردم شد، آن وقت در پشت يك سنگ،
اجاق شقايق مرا گرم كرد.)
در اين كوچههايي كه تاريك هستند
من از حاصل ضرب ترديد و كبريت ميترسم.
من از سطح سيماني قرن ميترسم.
بيا تا نترسم من از شهرهايي كه خاك سياشان چراگاه جرثقيل است.
مرا باز كن مثل يك در به روي هبوط گلابي در اين عصر معراج پولاد.
مرا خواب كن زير يك شاخه دور از شب اصطكاك فلزات.
اگر كاشف معدن صبح آمد، صدا كن مرا.
و من، در طلوع گل ياسي از پشت انگشتهاي تو، بيدار خواهم شد.
و آن وقت
حكايت كن از بمبهايي كه من خواب بودم، و افتاد.
حكايت كن از گونههايي كه من خواب بودم، و تر شد.
بگو چند مرغابي از روي دريا پريدند.
در آن گيروداري كه چرخ زرهپوش از روي روياي كودك گذر داشت
قناري نخ زرد آواز خود را به پاي چه احساس آسايشي بست.
بگو در بنادر چه اجناس معصومي از راه وارد شد.
چه علمي به موسيقي مثبت بوي باروت پي برد.
چه ادراكي از طعم مجهول نان در مذاق رسالت تراويد.
و آن وقت من، مثل ايماني از تابش "استوا" گرم،
تو را در سرآغاز يك باغ خواهم نشانيد.
برای زود بودن ، دیر است....
اگر نیامدم به جایم بمان... بخوان ... ناگفته ها را تو بدان!!!
از حسرت نگفتن این رازها دلم می لرزد...
پرده برداشتن از رازی که آزارم میدهد به جنونم می کشاند...
" کاش از من ، ترانه ای ، شعری ،
باقی بماند تا همچنان که تو آنها را
می خوانی در آنها بمانی : جاودانه و همیشه !!! "
امشب آسمان از ستاره لبریز است و من از ترانه...
صدایت را می شنوم که در گوش دلم زمزمه می کنی :
دستت را به من بده ... رازت را به من بگو !!! "
پیش از آنکه دیر شود ، پیش از آنکه
زمان ، زمانه ی با هم بودنمان را در خود ببلعد...
تا اکنون هایمان زود است حرفی بزن!!!
و من زمزمه می کنم ، زیر لب ... آرام و آهسته :
برای زود بودن ، مدتهاست که دیر شده است...
حالا به قول گذشته های تو :
روزی اگر نبودم ، تنها آرزوی ساده ام این است :
زیر لب بگویی :
یادش بخیر
گریه نکن
یه اتاقی باشه گرمه گرم.......روشنه روشن.......
تو باشی منم باشم.......
کف اتاق سنگ باشه سنگ سفید.......
تو منو بغلم کنی که نترسم.....که سردم نشه......که نلرزم.......
اینجوری که تو تکیه دادی به دیوار.......پاهاتم دراز کردی.......
منم اومدم نشستم جلوت و بهت تکیه دادم.......
با پاهات محکم منو گرفتی .......دو تا دستتم دورم حلقه کردی......
بهت می گم چشماتو می بندی؟!
میگی اره بعد چشماتو می بندی ........
بهت می گم برام قصه می گی ؟!تو گوشم؟!
می گی اره بعد شروع می کنی اروم اروم تو گوشم قصه گفتن......
یه عالمه قصه طولانی و بلند که هیچ وقت تموم نمی شن......
می دونی؟!
می خوام رگ بزنم.....رگ خودمو.....مچ دست چپمو....یه حرکت سریع......
یه ضربه عمیق..بلدی که؟!
ولی تو که نمی دونی می خوام رگمو بزنم ......تو چشماتوبستی ..نمیدونی.....
من تیغ رو از جیبم در میارم.....نمی بینی که سریع می برم...نمی بینی..
خون فواره می زنه...رو سنگای سفید...نمی بینی که دستم می سوزه ...
و لبم رو گاز می گیرم که نگم اااخ که چشماتو باز نکنی و منو نبینی...
تو داری قصه می گی...
من شلوارک پامه...دستمو می ذارم رو زانوم...خون میاد از دستم میریزه...
رو زانوم و از زانوم میریزه رو سنگا....قشنگه مسیر حرکتش....
حیف که چشمات بسته است و نمی تونی ببینی....
تو بغلم کردی....می بینی که سرد شدم....محکم تر بغلم میکنی که گرم بشم....
می بینی نا منظم نفس می کشم....تو دلت میگی آخی دوباره نفسش گرفت...
می بینی هر چی محکم تر بغلم می کنی سرد تر میشم....
می بینی دیگه نفس نمی کشم....
چشماتو باز میکنی می بینی من مردم....
می دونی ؟ من می ترسیدم خودمو بکشم از سرد شدن ....از تنهایی مردن....
از خون دیدن.....وقتی بغلم کردی دیگه نترسیدم.....
مردن خوب بود ارومه اروم.......
گریه نکن دیگه....من که دیگه نیستم چشماتو بوس کنم بگم...
خوشگل شدیاااا.
بعدش تو همون جوری وسط گریه هات بخندی....
گریه نکن دیگه خب؟ دلم می شکنه....
دل روح نازکه.................... نشکونش خب؟؟
جلسه چهل و نهم
نمايشگر چيست؟
نمایشگر قطعهاي الکترونیکی است که با اتصال آن به میکروکنترلر میتوان هرگونه تصویری را بهنمایش درآورد. نمایشگرها در مدلهای بسیار متنوع برای کاربردهای مختلف در بازار وجود دارند. از LCDهای رنگیای که در موبایلها استفاده میشوند گرفته تا مدلهای بسیار ابتدایی مانند 7segment قبلاً با آن آشنا شدهایم. در این جلسه ما با نوعی نمایشگر LCD آشنا خواهیم شد که بهوسیله ی آن میتوان تمام نمادهایی که در سیستم کدگذاری ASCII وجود دارند
جلسه چهل و هشتم
اساس کار و مبنای علمی طراحی این مدار در جلسهی گذشته تشریح شد. در زیر مداری را میبینیم که 2 عدد خازن را در حالت نخست که رلهها تحریک نشدهاند، توسط ولتاژ 12 ولت شارژ میکند، و در حالت دوم (رلهها تحریک شدهاند) خازنها بهصورت سری بر روی سلنویید تخلیه میشوند.
جلسه چهل و هفتم
رباتهای فوتبالیست هم مثل یک بازیکن فوتبال واقعی باید بتوانند توپ را شوت کنند یا آن را پاس بدهند. برای این کار، ربات نیاز به یک بازوی مکانیکی دارد تا در مواقع لزوم توپ را با قدرت دلخواه به سمت مقصد مورد نظر شوت کند. این بازو فقط کافیست بتواند توپ را از جلوی ربات با سرعت هل بدهد. شدت شوت را می توان با کنترل قدرت این بازوی
جلسه چهل و ششم
اولين سوالي كه مطرح ميشود اين است كه در حالت كلي روبات چه نيازي به چنين سيستمي دارد؟
همانطور كه ميدانيد، يكي از مهمترين قابليتهاي يك بازيكن فوتبال، توانايي او در حفظ توپ يا به اصطلاح پا به توپ بودن اوست. اين موضوع در رقابت رباتها هم به همين اندازه اهميت دارد و رباتي كه توانايي بيشتري در حفظ توپ داشته باشد، صاحب موقعيتهاي
جلسه چهل و پنجم
همانطور که در جلسه ی پیش گفته شد، در کف زمین مسابقه، یک طیف رنگی از سفید تا سیاه بین دو دروازه کشیده شده است. به کمک این طیف می توان جایگاه تقریبی ربات را در زمین
جلسه چهل و چهارم
مسابقات فوتباليست دانشاموزي داراي 2
رفتن
دوستش داری، اینهمه، بخواد دور بشه. دوست داشتن همینجوری رو نمی گم ها؛که با یه نگاه دلت بره،با یه
اخم بشکنه و با یه دیر جواب دادن بخواد تموم بشه. این دوست داشتن که من می گم از یه جنس دیگه هست.
مثل شیشه،جنس روح. نمی دونم تا حالا این حس رو داشتی که نصفی از روحت گم شده باشه یا نه؛اما برات
می خوام بگم که وقتی نصفه دیگه روحت رو مثل یه معجزه پیدا می کنی،یه حس قشنگ و سبکی میاد
سراغت. یه آرامش عجیب. اون نصفه گم شدهء روحت - که حالا پیدا شده - می شه معجزه زندگیت و هر روز
که می گذره بیشتر به معجزه بودنش اعتقاد پیدا می کنی. با اینکه جسمش دوره،شاید نتونی خیلی وقت
ببینیش،بازم احساس می کنی کنارته. باهاش دردِ دل می کنی، چیزهایی رو بهش می گی - چه تو خیال و
چه از نزدیک - که هیچ کس نمی دونه. فقط تو می دونی و اونو و خدا ...
اما وقتی بخواد بره،بخواد بره برای شاید همیشه یا خیلی طولانی،اونوقته که انگار یه چیزی رو از تو قفسه سینه
ات می دزدن و می برن. یه خلاءِ غمناکِ سنگین،میاد جا خوش می کنه اون وسط. یه بی خوابی گنگ می زنه
به سرت و مثل
دیوونه ها گریه می کنی. درست مثل دیوونه ها.
آخه نمی دونی این رفتن و دور شدن چقدر بده. نمی دونی. توی دنیای دور و برت خیلی ها رو داری،درسته؟
حتی یک نفر میاد و می شه گل سر سبد دوستات. می شه صاحب دلت. اما فکر اینکه نصفی از روحت،این
معجزه ات،وقتی می خواد بره و نمی دونی دوباره کِی می تونی ببینیش،اصلاًمی تونی ببینیش یا نه،می شه
مثل
یه زالو و می چسبه بهت و تمام خنده هاتو می کشه بیرون.
دلم خیلی تنگ می شه، برای معجزه ای که هنوز هم مثل اول،فرشته نگهبانم می دونمش. پیامبر دورانم
هست. برای اون نیمهء روحی که خیلی سال دنبالش می گشتم و هیچ جایی پیداش نکردم. حالا که تازه
پیداش کردم، داره می ره و نمی دونم کِی بر می گرده. دلم خیلی براش تنگ می شه. نه از این دلتنگی های
معمولیِ روی زمین. نه. یه دلتنگی،از یه جنس دیگه ...
یکی را دوست میدارم
آری ، یکی را دوست میدارم ، آن را احساس کردم در قلبم …او همان ستاره درخشان آسمان شبهای دلتنگی و
تیره و تار من است…او همان خورشید درخشان
آسمان روزهای زندگی من است…
یکی را دوست میدارم …آری ، او همان مهتاب روشن بخش شبهای من است …قلبم او را دوست میدارد و من
هم تسلیم احساست پاک قلبم میباشم…
یکی را دوست میدارم ، همان فرشته ای که در نیمه شب عشق به خوابم آمد و مرا با خود به دشت دوستی
ها برد…او همان فرشته ای است که با بالین سفیدش مرا به اوج آسمان آبی برد و مرا با دنیای دوستی و
محبت آشنا کرد…
یکی را دوست میدارم ، همان کسی که هر شب برایم قصه لیلی و مجنون در گوشم زمزمه میکرد و مرا به
خواب عاشقی می برد …
یکی را دوست میدارم ، همان کسی که مرا آرام کرد و معنی دوستی را به من آموخت اینک که من با او هستم
معنی واقعی دوست داشتن را فهمیدم …او مثل ابر بهار زود گذر نیست ، او برایم مانند یک آسمان است که
همیشه بالای سرم می باشد…آسمانی که زمانی ابری می شود چشمهای من هم از دلگیری او بارانی می
شود…آری ، تو برایم مانند همان آسمانی…
یکی را دوست میدارم ،او دیگر یکی نیست او برایم یک دنیا عشق است…پس بمان ای کسی که تو را دوست
میدارم ، می مانم تا زمانی که خون عشق در رگهای من جاری است .....ای خورشید آسمان روزهای من ، ای
مهتاب روشن بخش شبهای من ، ای ستاره درخشان آسمان تیره و تار من ، ای آسمان زندگی من و در پایان
ای همدم زندگی من ،با من باش چون که تو را دوست میدارم ، آری ، تو را دوست میدارم…
غصه
تو بی چراغ من بی چراغ ... کی بگیره از ما سراغ
تو هم غریب منم غریب ... عشقا چی بود ، یعنی فریب
تو حادثه من حادثه ... پس کی به ابرا برسه
تو بارونی من بارونی ... پس کجا رفت مهربونی
من بی پناه تو بی پناه ... کافیه امشب نور ماه
من بی فروغ تو بی فروغ ... بازم به هم بگیم دروغ ؟
من بی جواب تو بی جواب ... معنیش چیه این جز سراب
منم گله تو هم گله ... آخر کی داره حوصله
من انتظار تو انتظار ... من باریدم تو هم ببار
من چشم خیس تو چشم خیس ... برام یه چیزی بنویس
منم زلال تو هم زلال ... چی کم داریم ما ، دو تا بال
من اولی تو اولی ... چقدر قشنگ و مخملی
من در به در تو در به در ... می یای با هم بریم سفر
من اعتماد تو اعتماد ... عشق و چرا دادیم به باد
من دیوونه تو دیوونه ... پس کی می گه نمی مونه
من نا امید تو ناامید ... از من و تو نبود بعید
دلم تنگ است Share
برو ، بگذار بازگردم
دلم میخواست میشد با نگاهت قهر میکردم
برایت مینویسم
آسمان آبیست
دلم تنگست
وچندیست
دارم با خودم ، با عشق می جنگم
اگر میشد برایت مینوشتم
روزهایم را
و سهم چشم هایم را
سکوتم را
صدایم را
اگر میشد برای دیدنت دل دل نمی کردم
اگر میشد
که افسار دلم را ول نمی کردم
دلم را مینشانم جای یک دلتنگیه ساده
کنار اتفاقی که شبی ناخوانده افتاده
همیشه بت پرستم
بت پرستی سخت وابسته
خدایش را رها کرده
بچشمان تو دل بسته
توهم حرفی بزن
چیزی بگو
هرچند تکراری
بگو آیا هنوزم مثل سابق دوستم داری؟
خودم میدانم از چشمانت افتادم
ولی اینبار بیا و خرده هایم را
ز زیر دست و پا وردار
بیا و منتی بگذار
برای من که دلتنگم
و نام من شقایق شد
اگر سرخم چنان آتش حدیث دیگری دارم
گلی بودم به صحرایی نه با این رنگ و زیبایی
نبودم آن زمان هرگز نشان عشق و شیدایی
یکی از روزهایی که زمین تبدار و سوزان بود
و صحرا در عطش می سوخت تمام غنچه ها تشنه
ومن بی تاب و خشکیده تنم در آتشی می سوخت
ز ره آمد یکی خسته به پایش خار بنشسته
و عشق از چهره اش پیدای پیدا بود ز آنچه زیر لب می گفت :
شنیدم سخت شیدا بود نمی دانم چه بیماری
به جان دلبرش افتاده بود- اما طبیبان گفته بودندش
اگر یک شاخه گل آرد
ازآن نوعی که من بودم
بگیرند ریشه اش را و
بسوزانند
شود مرهم
برای دلبرش آندم
شفا یابد
چنانچه با خودش می گفت بسی کوه و بیابان را
بسی صحرای سوزان را به دنبال گلش بوده
و یک دم هم نیاسوده که افتاد چشم او ناگه
به روی من
بدون لحظه ای تردید شتابان شد به سوی من
به آسانی مرا با ریشه از خاکم جداکرد و
به ره افتاد
و او می رفت و من در دست او بودم
و او هرلحظه سر را
رو به بالاها
تشکر از خدا می کرد
پس از چندی
هوا چون کوره آتش زمین می سوخت
و دیگر داشت در دستش تمام ریشه ام می سوخت
به لب هایی که تاول داشت گفت:اما چه باید کرد؟
در این صحرا که آبی نیست
به جانم هیچ تابی نیست
اگر گل ریشه اش سوزد که وای بر من
برای دلبرم هرگز
دوایی نیست
واز این گل که جایی نیست ؛ خودش هم تشنه بود اما!!
نمی فهمید حالش را چنان می رفت و
من در دست او بودم
وحالا من تمام هست او بودم
دلم می سوخت اما راه پایان کو ؟
نه حتی آب، نسیمی در بیابان کو ؟
و دیگر داشت در دستش تمام جان من می سوخت
که ناگه
روی زانوهای خود خم شد دگر از صبر اوکم شد
دلش لبریز ماتم شد کمی اندیشه کرد
آنگه
مرا در گوشه ای از آن بیابان کاشت
نشست و سینه را با سنگ خارایی
زهم بشکافت
زهم بشکافت
اما ! آه
صدای قلب او گویی جهان را زیرو رو می کرد
زمین و آسمان را پشت و رو می کرد
و هر چیزی که هرجا بود با غم رو به رو می کرد
نمی دانم چه می گویم ؟ به جای آب، خونش را
به من می داد و بر لب های او فریاد
بمان ای گل
که تو تاج سرم هستی
دوای دلبرم هستی
بمان ای گل
ومن ماندم
نشان عشق و شیدایی
و با این رنگ و زیبایی
و نام من شقایق شد
گل همیشه عاشق شد
چشمای منتظر
خواب و از چشام بگیر مثل همیشه
بگو عمر عاشقی تموم نمی شه
منو با خودت ببر هرجا دلت خواست
دیگه چیزی نمی خوام، این آخریشه
تو شریک دردمی تو این زمونه
تو زمونه ای که عشق رنگ خزونه
پرم از حس غریبی که می دونم
مثل بغضه شایدم بدتر از اونه
توی خلوتم تو بهترین صدایی
برای نفس کشیدنم هوایی
تو رو میشناسه دلم، غریبه نیستی
ساده تر بگم، یه آشنایی
تو یه تعریف زلالی مثل دریا
فرصتی برای کشف یه معما
تو رو میخونم و باور می کنم من
صادقانه با منی همیشه هرجا
تو همون راز نگفته ای تو سینه
منم اون که با تو دیوونه ترینه
همه جا هرجا که هستی هرجا باشی
چشمای منتظرم تو رو می بینه ...............
فال حافظ برای موبایل با فرمت جاوا
برنامه روزنامه همراه (اخبار من) موبایل
به کمک این نرم افزار روزنامه ای در جیب شماست روزنامه ای که هرگز کهنه نمی شود با فرمت جاوا که به صورت رایگان در اختیار شما قرار گرفته است.